رئیس هیئت مدیره انجمن کارگردانان سینمای مستند در گفت و گو با خبرنگار سینماپرس با اشاره به ضرورت نقش آفرینی جامعه مستندساز در قبال «جنگ تحمیلی دوازده روزه رژیم صهیونیستی علیه ایران» اظهار داشت: به نظر من، این ماجرا شامل دو شکل از تولید در سینمای مستند است. یک شکل، مستندسازی از بحران است؛ به عنوان مثال، فرض بفرمایید سیل، زلزله، جنگ و... در این نوع، حضور مستندساز در صحنه واقعه برای ثبت و ضبط وقایع و گردآوری اسناد جهت استفاده آیندگان، بسیار حائز اهمیت است. ثبت واقعه، خود بهتنهایی اهمیتی بالاست و این یک سوی مواجهه مستندساز با موضوع است، که بیشتر ناظر بر ثبت و نگهداری سند است.
وی افزود: در مقابل، رویکرد دیگری نیز در مستندسازی وجود دارد؛ نوعی از تولید که پس از وقوع فاجعه شکل میگیرد و هنرمند به آن موضوع از زاویهای انسانی و تحلیلی مینگرد. به عنوان مثال، اگر بخواهم نمونهای دقیقتر ذکر کنم، فیلمی از عباس کیارستمی پس از زلزله رودبار است. در آن اثر، تمرکز بر بُعد انسانی ماجرا و تأثیرات فاجعه است، نه صرفاً خود واقعه یا وجه خبری آن. منظورم این است که این دو نوع رویکرد در مستندسازی، هر دو دارای اهمیت و ارزشاند.
زاهدیان در مورد تاثیر موانع امنیتی حاکم بر کشور که امکان فعالیت مستندسازان را دچار مشکل کرده بود بیان کرد: متأسفانه در جریان جنگ اخیر، فیلمسازان مستند بهویژه امکان و فرصت ایفا کردن نقش خود را نیافتند. در جنگ ۱۲ روزه اخیر، فضای امنیتی چنان شدید و سنگین بود که بسیاری از همکاران من، حتی جرأت نمیکردند از دوربین موبایل خود برای فیلمبرداری یا ثبت صحنه استفاده کنند؛ چراکه بیم آن میرفت توسط نیروهای امنیتی بازداشت شوند.
او ادامه داد: این مسئله نشان میدهد که ما بهعنوان مستندساز، نیازمند آن هستیم که امکانی رسمی و اعتباری حقوقی برای حضور در فضاهای بحرانی داشته باشیم. بهعبارت دیگر، نوعی مجوز یا کارتِ شناسایی که به فیلمساز بحران اجازه دهد در چنین موقعیتهایی بهطور قانونی و ایمن فعالیت کند؛ چیزی شبیه به «کارت بحران» که امکان حضور مؤثر در صحنه را فراهم سازد.
کارگردان مستندهای «مسیح در جلفا» و «میدان بی حصار» ضمن بیان اهمیت ژانر بحران سینمای مستند در تاثیرگذاری بر افکار عمومی تصریح نمود: در ابتدا، باید گفت که بخشی از اهمیت این ژانر، از آنجا ناشی میشود که فرض کنید ۲۰ سال آینده، مجموعهای از راشها و تصاویر مستند از حمله دشمن به یک شهر یا به زندگی مردم در اختیار است؛ این تصاویر میتوانند منبع الهام برای فیلمسازان و هنرمندان آن دوره باشند و از آنها در تولیدات خلاقانه استفاده کنند.
زاهدیان افزود: یکی از جنبههای ماجرا، ثبت دقیق این وقایع است؛ و چه کسی بهتر از یک مستندساز حرفهای که بتواند مناسبترین، دقیقترین و تأثیرگذارترین فوتیجها را از دل بحران تهیه کند؟ چهبسا خود او نیز بعدها این تصاویر را در قالب یک فیلم سینمایی مورد استفاده قرار دهد. اما حتی صرفِ حضور فیزیکی در صحنه و ثبت و ضبط آنچه در برابر دوربین رخ میدهد، بهخودیخود امری ارزشمند است.
او ادامه داد: وجه دیگر ماجرا این است که حضور یک فیلمساز در فضای بحران، صرفاً به معنای جمعآوری خبر یا تصویر نیست، بلکه گاه ناظر بر نگاه هنرمندانهای است که به یک فاجعه یا بحران نگریسته میشود. فیلمسازی که روایتی سینمایی و تأثیرگذار از این ماجرا ارائه دهد، بهگونهای که آن اثر به یک تألیف هنری بدل شود.
رئیس هیئتمدیره انجمن کارگردانان سینمای مستند درباره اقداماتی که با هدف تسهیل روند اخذ مجوز و تولید مستند در شرایط خاص و امنیتی کشور انجام شده، اظهار داشت: انجمن، طبیعتاً یک تشکل صنفی است؛ جایی که همکاران و اعضا در کنار یکدیگر قرار میگیرند و از این همافزایی برای پیگیری مطالبات و پیشبرد اهداف حرفهای خود بهره میبرند. این حرکت، از پایین به بالا صورت میگیرد؛ به این معنا که اعضا، تمایل و دغدغههای خود را مطرح میکنند و بر اساس آنها اقدام میشود. در این زمینه، برخی از اعضای ما تمایل دارند که در فضاهای بحرانزده از جمله جنگ، سیل، زلزله یا دیگر وضعیتهای بحرانی، فیلمسازی کنند. برخی از آنان حوزه فعالیت یا تخصصشان مشخصاً همین موضوعات است. این گروه یا موفق شدند علیرغم فضای امنیتی حاکم، در آن شرایط فعالیت کنند، یا همچون بسیاری از افرادی که با بنده تماس گرفتند، اساساً موفق به انجام هیچ کاری نشدند.
وی یادآور شد: برخی نیز، از پیش ترجیح دادند وارد فضای امنیتی نشوند یا بهمحض آغاز فعالیت، با تذکر نیروهای امنیتی مواجه شده و ناچار به توقف کار شدند. برخی دیگر هم شاید موفق به تولید فیلمهایی شده باشند، اما تاکنون برای ما مشخص نیست و ارزیابی دقیقی از این تولیدات در دست نداریم.
زاهدیان با بیان این مطلب که در واقع، چند نهاد امنیتی بهصورت موازی، در تهران و شهرستانها فعالیت میکردند که هرکدام در سطحی متفاوت و از جانب نهادی متفاوت عمل مینمودند؛ تصریح نمود: بنابراین، هیچ مرجع مشخص و واحدی وجود نداشت که مستندساز بتواند به آن مراجعه کرده و موضوع خود را مطرح کند. بهعنوان نمونه، اگر فردی میخواست درباره حیوانات خانگی گمشده در بحران یا افراد مفقودشده یا زیر آوار مانده مستندی بسازد، هیچ نهادی پاسخگوی این نیاز نبود.
او ادامه داد: در شرایط عادی، نهادی مانند «ناجی هنر» همکاریهایی برای تولیدات مستند در سطح شهر یا کشور دارد، اما در آن وضعیت بحرانی، هیچ سازوکار مشخصی برای پاسخ به چنین درخواستهایی وجود نداشت. این مسئله، یکی از مشکلات اساسیست که به باور من، باید بهطور جدی مورد توجه قرار گیرد.
این مستندساز همچنین در پاسخ به این پرسش که آیا میتوانیم انتظار رسیدن آثاری با موضوع جنگ تحمیلی دوازده روزه در این دوره از جشنواره داشته باشیم؟ بیان کرد: پیش از پاسخ به این پرسش، باید دید که با چه نوع تولیداتی مواجه خواهیم بود. اینکه این آثار چه جنبههایی را مدنظر قرار دادهاند، آیا صرفاً ثبت رویداد بوده یا نگاه فیلمسازی و تألیفی نیز در آنها لحاظ شده است؛ همه اینها مواردی است که هنوز نمیتوان پاسخ دقیقی به آن داد.
«مهرداد زاهدیان» در پایان این گفت و گو خاطرنشان کرد: ما نباید در جشنواره حقیقت موضوع جنگ تحمیلی دوازده روزه را در بخش مجزایی در جشنواره برگزار کنیم. من هم موافق این اتفاق نیستم که مانند سایر بخش ها این موضوع را از اصل جشنواره تفکیک کنیم.
ارسال نظر